سفر که گریه ندارد



سوزاندی‌ام که دلم خام‌تر شود وحشی شدی غزلم رام‌تر شود آهو برای چه باید زمان صید کاری کند که خوش اندام‌تر شود جز اینکه از سر جانش گذشته تا صیاد نابغه ناکام‌تر شود آدم برای نشستن به خاک تو باید نترسد و بدنام‌تر شود چیزی نگفتی و گفتی نگویم و رفتی که قصه پر ابهام‌تر شود آن‌قدر گریه نکردنی میان بغض تا چشم اشک سرانجام تر شود امشب کنار غزل‌های من بخواب شاید جهان تو آرام‌تر شود
گاهي خودت هستي و درد و خدا هيچكسي نيست مسكن ها شايد آرام كنند و خواب هم به ياري بيايد و امان از وقتي كه خواب درد را ببيني از خواب بيدار ميشوي و حالا روحت هم درد مي كند حالا خدا خودت بيا و آرام كن اين همه درد را من سكوت ميكنم تا بيايي. صبر ميكنم صبر مي كنم تا تمام كلماتم عاقل شوند مبادا حرفي، چيزي بگويم كه نبايد همه حرف من اين است كه به عهدت وفا كني. درست حالا كه مي خواهم، نه آنقدر دير كه پرواز را از ياد برده باشم

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

It technology جهان سوله اصفهان کارت همیار شهید برنامه سالانه تقویم اجرایی طرح تدبیر Mauricio مجله اي براي سوال هاي شما 自動車診断ツールについて情報-jobd2.jp دانلود آهنگ جدید ❤lovir❤سایت عاشقانه لاویر